متینمتین، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

ღ❤ღمتین شاهزاده ی کوچکღ❤ღ

017

يار تودلي ملوچكم * عدس كوچولو   عزيز دل مادر، من 25 سال و 8 ماهه هنوز از آمپول مي ترسم. از دكتر و بيمارستان وحشت دارم،‌اما همين من به خاطر تو شجاع مي شوم و براي سلامتي تو هر كاري لازم باشد مي كنم و امروز فردا آزمايشاتي را كه دكتر برايم نوشته را مي دهم. تا نوبت بعدي دكتر به حساب من بالغ بر 6 هفته از سن حاملگي من مي گذرد. كوچولوي دوست داشتني به خاطر دل كوچك عاشق من خوب رشد كن تا وقتي لحظه ديدار از پشت مانيتور فرا مي رسه حسابي بزرگ شده باشي. همه مي گويند روح از 4ماهگي به تن جنين وارد مي شود. من مي گويم نه! تو روح داري و صداي من رو مي شنوي، صداي مني كه تا ابد تنها مادر تو خواهم بود. من عاشقانه تو را مي پرستم و مي دان...
27 فروردين 1391

016

كنجد كوچولوي مادر شكلات من عشق هميشگي الان 4 هفته و 2 روز سن حاملگي من است اما شما دوهفته هستيد. امروز ساعت 12 كه جواب آزمايش رو گرفتم ديدم كه با بتاي 375 باردارم....البته چون دو روز بعد از تاخير دوره آزمايش انجام شد، سطح بتا پايين بود. اومدم پايين و تو ماشين نشستم، حس و حالي داشتم كه حتي قادر به بيانش نيستم، هم گريه مي كردم هم مي خنديدم، مردمي كه از كنار ماشين رد مي شدند با تعجب چند ثانيه اي به من خيره بودند، آخه اونا نمي دونستند كه چه گنج گرانبهايي به من سپرده شده است. ماشين رو روشن كردم تا راه بيوفتم به سمت دكتر زنان، با اين كه نمي خواستم به باباييت خبر بدم تا 30 فروردين اما خب چه كنم، دلم طاقت نيورد و زنگ زدم و بهش گفتم.....
21 فروردين 1391

015

كودك مهر انگيزم  همه ي بود و نبودم آرامش وجودم     باورم نمي شد جمعه بايد دوباره خوني مي آمد كه نيامد و من پر بودم از اضطراب و استرس، من10 فروردين ماه مسموم شدم بعد از آن از خدا خواستم تو عزيزم را يا اين ماه سالم درون وجودم قرار دهد يا باشد براي ماه بعد... از يك روز قبل پري زير دلم تير مي كشيد و اشتهام به طرز باورنكردني اي زياد شده بود ، تكرر ادرار و معده درد هم به اين موارد اضافه كن. چون يه مقدار كار ترجمه داشتم اين ماه خيلي به فكر اومدن شما نبودم و استرسي نداشتم . اين جا لازم است پرانتزي باز كنم. مطمئنم به خداي خود كه تو سالم خواهي بود. توكل داشتم به او و خواهم داشت چرا كه او تنها قادر مطلق است، او تنها ...
20 فروردين 1391

014

دو خط قرمز جادويي ، خط قرمز اول هميشه  پررنگ و مشخص، خط دوم كم كم نمايان مي شود شكل مي گيرد،جان مي گيرد. درست مثل تو ،تو كه عزيز و نفسي، تو كه وجود مني ، من عاشق. روياي ديروزم امروز تعبير شد. تعبيرش تو بودي، توي زيباي من! هر چه باشي ،هرجا كه باشي و هر كسي بشي من عاشقتم. يك هفته ايست كه حس مي كنم، مادر بودن را، محور بودن، تكيه گاه بودن و اميد بخش بودن را. هر نگاه، هر كودك، هر قهقهه شادي، هر عشق برايم از تو سخن مي گفت. خدايا، خداوندگارا چه گونه شكر گزارت باشم، چه طور معجزه ات را سپاس گويم!! تو من را، من نا مقدار را، هانا كردي. همان زني كه تو براي داشتن فرزند برگزيدي. داستهاي مهربان و پرعظمتت را مي بوسم و سر بر سجده شكر مي گذارم. كودك ...
20 فروردين 1391
1